ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
دو سال از مرگِ من گذشته است
از آخرین نامه
از خداحافظ
از جستجو ی
آخرین کلام در نگاهت
از آخرین باری
که با تردید گفتی چقدر دوستم داشتی
و من در وهمِ
غیر قابل باوری ، باور کردم ، دیگر دوستم نداری
بی تو
بی خودم
بی حضورِ عشق
سخت گریسته ام
رغبتِ عجیبی
دارم به دیوانه شدن
رغبت عجیبی به
بیراهه زدن
دوست دارم دستهایم
را روی سینهام
روی امنترین
جای بدنم بگذارم
و برای همیشه
بخوابم
خواب
خواب
خوابی برایِ
نبودن
نبودن
تو رفتهای و
نمیدانی
دیگر بارانی
نخواهد بارید
این شهر پر از
غبار خواهد شد
تن من مثل کویر
، خشک خواهد شد
من و کویر
کویر و من
من و شب و کویر
و باد میوزد
و میوزد
و میوزد
تا صدای آخرین
لحظههای تو را
با خودش به
سرزمینهای غریب ببرد
تو رفته ای
و من پشت چشمان
بسته ام
شب را دیده ام
من از گوشه ی
اتاق
کسی را دیدهام
که دوسال پیش
مرده است
نیکی فیروزکوهی
پ.ن :
( اگر مخاطب این
شعر تو باشی، حالا میدانی، کسی، جایی، دارد برایِ تو میمیرد)
سلام نه خسته...
من نمی دونم چرا مدیر این وب همیشه از غم می نویسه؟؟؟؟؟
ها؟ها؟ها؟
درود.
چون زمان شادیها اونقدر درخنده ها غرق میشم که هیچ کلمه ای گویای شادی قلبم نیست.البته مدیر این وب بسیار شاد و خنده روست.
شاید این صفحه کیبورد رو که میبینه جو گیر میشه
سلام
تلاله ... بیخیال
گور بابای هر کسی که رفت
غصه ی بی لیاقتی اونارو هم ما باید بخوریم
مثل من بزن به بیخیالی ... زندگیتو حروم نکن