«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

حال نوشت

آغوش تو.. 
ترس های مرا می بلعد… 
-
آغوش تو یعنی من خوبم -
بلند نشوی بروی یک وقت
بغلم کن .. 
من از بازگشتِ بی هوای ترس ها.. 

می ترسم….

نظرات 10 + ارسال نظر
محبوبه سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1392 ساعت 19:53

شما وبلاگ منو گرفتی ؟

نه عزیزم. برای چی اینکار رو کنم ؟؟

محبوبه سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1392 ساعت 22:06

آخه یه بار به شوخی این حرفو زدی .
پس کی گرفته ؟!

نمیدونم

اقا معلم چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 23:13

ای خدا شکرت
یعنی این قهرمان کی بوده وبت رو گرفته ...دمش گرم
منم کلی متعجب شدم ....
یه مدت از دست این کلمه راحت شدیم(خدا نگهدارتون)

من فک کردم کار توئه
راستش رو بگو

محبوبه پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1392 ساعت 00:16

ببین آقا معلم ..... اون کسی که وبم رو اوندول کرده شانس آورده الان موقع امتحاناتم هست و وقت ندارم ......
وگرنه کسی نمیتونه با یه مهندس کامپیوتر شوخی کنه ، آره !
بعد از امتحاناتم یه بلایی به سرش بیارم که دیگه از دنیای مجازی اومدن پشیمون بشه ....
فقط وای به حالت که از دار و دسته ی شما باشن آقا معلم ...

در ضمن التماس تون نکرده بودم که بیاید تو وبلاگم که از دست خدانگهدار های من راحت بشید .

خدانگهدارتوننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن جناب داریوش .

ولی هر کی که هست عقل مقل درست حسابی نداره ....
ساعت 2 نصفه شب بلند میشه از سایت های دیگه خبر میگیره میاره تو وبلاگ من کپی میکنه

در آخر اینکه خدا هیچکسی رو دشمن شاد نکنه .... الهی آمین .

الهی امین
داریوش یعنی چی ؟؟

آل پاچینو پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1392 ساعت 22:21

یه جوری میگی مهندس کامپیوتر که انگار هکر گروه اشیانه هستی ....بیخیال السادات..این جمله (فقط وای به حالت که از دار و دسته ی شما باشن آقا معلم ... ) موجبات خنده و شادی ما رو فراهم میکنی ....خدایش ادم جالبی هستی....
ودر اخر باید بگم این جمله (در آخر اینکه خدا هیچکسی رو دشمن شاد نکنه .... الهی آمین .)در مورد تو صدق نمیکنه چون تو هنوز کسی نشدی

محبوبه پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1392 ساعت 22:33

چقدر خوب آدمو متنفر میکنی از خودت .... هیچ وقت یادم نمیره این حرفت که گفتی تو هنوز کسی نشدی ...

هیچ وقت فکر نمیکردم که خودتو از بقیه بالاتر ببینی و آدم ها رو به حساب نیاری .....

من هر کی که هستم یا نیستم مطمئن باش دلی دارم که صد تای مثل تو ندارن .....

اینقدر هم السادات السادات نکن ....
تو شناسنامه ی من الساداتی نوشته نیست ....
در واقع با این حرف داری خودتو که سید هستی مسخره میکنی ...

محبوبه جان ...رضا جان
باز شما دوتا بهم گیر دادین؟؟
ای خدا من از دست شما چه کار کنم !!!
یعنی اگه سمنان بودم. اگه کرمانشاه بودم گوش هر دوتاتون رو میپیچوندم تا یادتون بمونه...خصوصا شما رضا
واقعا که !!!!
نکن .نگو بابا زشته

محبوبه پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1392 ساعت 22:59

یکی دیگه از پیام هامو تایید نکردی ... اونو هم تایید کن ...

دیگه تو دنیای مجازی نیستم .... اون وبلاگ هم ارزونی اون کسی که گرفتتش .....

خوشحالم که ازت متنفرم آدم خودخواه و مغرور .... اگه 4 نفر جلوت دولا و راست میشن و ثروتت از 4 نفر بیشتره فکر نکن دنیا زیر پاته .....
فکر میکنی مغرور نیستی ولی هستی ....
واسه آدم هایی مثل تو تره هم خرد نمیکنم ....
اگه چهار بار می اومدم حالتو می پرسیدم فقط به حرمت اون آدمی بود که چند سال پیش دوست وبلاگیم بود ... وگرنه ارزش دیگه ای نداری .

تلاله اون یکی پیامم رو هم تایید کن .....
میخوام بدونه که چقدر ازش بدم میاد تا فکر نکنه چهار دفعه که هر چی از دهنش در اومد گفت و هیچی نگفتم و ساکت موندم ..... هر چی بگه بازم هیچی نمیگم .....

اتفاقا اگه دهنم باز بشه بدجور باز میشه .

ال پاچینو پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1392 ساعت 23:06

من عرب نیستم ..من ایرانیم ..از نوع اریاییش....
اون وبلاگت هم مصادره نکردم معلوم نیس کدوم بخت برگشته ای وبت رو گرفته ...یکیه عین خودت ...
منظورت از دل....همون دل و قلوه اس دیگه ....قبول دارم دل تو خهیلی بزرگه البته از لحاظ حجم و وزن

بس کن دیگه رضا ...
تو دیگه متعهدی یادت که نرفته

محبوبه جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:15

چقدر زشته که یه پسر اینقدر به قد و هیکل دختر مردم گیر بده ...

هر چی که هستم برای خودم خوبم .....

من عقده ی وبلاگ ندارم ... اون چیزهایی هم که تو اون پیام نوشته بودم فقط شوخی بود .... اما خوبه آدم اطرافیانش رو بشناسه .

یه نگاه به خودت تو آینه بنداز ... بعد مردمو مسخره کن ....

لااقل هر چی که بودم . با وجود اینکه دختر بودم جرات داشتم که چند بار عکسم رو تو وبلاگم بذارم و نشون بدم ....
نه مثل شما که هر بار حتی اسم خودت رو هم عوض میکنی .

بیشتر از این حوصله ی جواب دادن ندارم .....
هر چی دلتون میخواد بگید ...

محبوبه جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 14:28

به تلاله گفتم نظرات قبلیم رو تو عصبانیت نوشتم و پاکش کنه تا شما نخونید و ناراحت نشید .... اما پاک نکرد .....

امروز یاد گذشته ها افتادم ..... نمیدونم شاید 4 سال قبل ...
روزی که تو وبلاگم نوشته بودم یکی اومده خواستگاری و آقا رضا برام پیام گذاشته بود ای کاش اونجا بودم تا نمیذاشتم تو رو دست هر کسی بدن .......
نوشته بودن به این عینکی ها که گیج میج میزنن شوهر نکن خوشم نمیاد .... اونهایی که صبح تا شب آیه و حدیث میگن با اونها هم ازدواج نکن .... با بچه پولداری که خرجش رو باباش میده هم ازدواج نکن ....

یادش بخیر . چه دورانی بود ....
نمیدونم شاید سن مون کمتر بود دوستی هامون با دوام تر بود ...


شاید شما حرف های خیلی بدی تو کامنت هاتون بهم گفته باشید و جواب هایی که من دادم در مقابلش چیزی نباشه اما .....
معذرت میخوام بخاطر حرف هایی که زدم .....
ازتون معذرت خواهی میکنم چون حرمت گذشته ها برام خیلی پر رنگه .....

نمی بایست چنین حرف هایی رو میزدم ..... حتی اگه زمان تمام اخلاق و خصوصیات آدم ها رو تغییر بده .... آدم ها اگه با گذر زمان هزار جور هم که تغییر کنن .....
اما همیشه اعماق قلب شون هیچ وقت عوض نمیشه .....

معذرت میخوام از اون حرف هایی که نوشتم ......
زمان هر چقدر هم که بگذره دل شما هیچ وقت عوض نمیشه و به قول خودتون " دلی دارید به طراوت نسیم صبحگاهی ... "
درسته ...

نمیدونم شاید به قول خودتون من کسی نباشم ....
شاید تو دلتون از خیلی از جنبه ها مقایسه کنید و خودتون رو بالاتر بدونید .... و بخواید با آدم های مثل خودتون رابطه داشته باشید .
اما دوستی وبلاگی ای که توی وبلاگ حرف دل داشتیم برام با ارزشه و بخاطر اون نمی بایست خیلی از حرف ها رو میزدم ....

تمام جوابی که برابی کامنت آقا معلم فرستادم شوخی بود که جدی گرفتیدش .
موفق باشید .

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.