ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
من خدایی دارم ، که در این نزدیکی است
هرچند همه اینها بازی سیاسته...اما دلم میسوزه اگه روحانی رئیس جمهور کشورم بشه...
دیروز عجب شوری بود در شهـــــــــــر...
این روزا نه خوبم...نه بد
یه جورایی انگار نیستم...خدا کنه این روزا زود بگذره ...روزای تکراری و بی هیجان
همش شده کار...کار ... کار ...
پاورقی :
بعد از چند وقت اومدم وبلاگ،از 2چیز بسیار مسرور شدم.یکی اینکه کلاً مدیریت وبلاگم تغییر کرده بود و دیگری پیام های دوستان بود...باور نکردنی بود .اما اونقدر منو شرمنده کرده بودن که حــد نداشت در بی نهایت تعداد نظرات تایید نشده 0 بود، اینجوری نگاش نکن
رقم ِ بالایی هست فقط خودشو نشون نمیده
یه مدت اینترنت ندارم . سر کار هم که وقتش رو ندارم ...نبودم یه وقت مراسم ختم برامون نگیرید...من زندگیم رو دوست دارم و حالا حالا ها هستم در خدمتتون
زندگی آوارگی دارد به پیش
مرد باید بود ...باید گذشت از جان ِ خویش
زندگی بی درد مرگ است ...مهـــر بر این زندگی
زنده باد عاشق پرستی
زنده باد این زندگی
خدایا ممنونم
هنوز شرکتم و بسیار خسته ـــ ـــ ــــ ــــ ـــ ـــ جنــــازه ام...جنــــــــــازه
این آی پی منو اذیت میکنه ...زود بگو کی هستی ؟؟
66.249.74.169
میدونی امروز چه حسی داشتم؟!! حسِ یه آدم متفکر که یه عالمه حرف داره واسه گفتن ،اما وقتی میدون رو خالی میکنن براش لال میشه...ممنون که اجازه دادی ،اما من 2دل شدم...
روزانه ها:
امروز بعد از مدتها یکی بهم گفت چقدر این تیپ بهت میاد...خوشتیپ بودی خوشتیپ تر شدی با این مانتو
من :
نه اینجوری نمیشه زندگی کرد،باید بفکر یه چاقوی ضامن دار باشم با تیغه زنجانی اصل...هر چند حکمش اعدام باشد...