گفتی : مرا فدای فصل ِ سرد ِ فاصله مان نکن!
من سکوت کردم!
گفتی : یک پلک نزده،پرنده ی پندارماز بام ِ خیال تو خواهد
پرید!
من سکوت کردم!
گفتی : هیچ ستاره ای،دستاویز ِ تو در این سقوط ِ
بی سرانجاممنخواهد شد!
من سکوت کردم!
گفتی: دوری ِ دستها و
همکناری ِ دلها،تنها راه ِ رها شدن است!
من سکوت کردم!
گفتی : قول می دهم هر از
گاهی،چراغ ِ یاد ِ تو را در کوچه
ی بی چنار و چلچله روشن کنم!
من سکوت کردم!
سکوت کردم ، امادیگر نگو
که هق هق ِ
ناغافلم را
از آنسوی صراحت ِ سیم و
ستاره نشنیدی
سلام تلاله جان، خوبی؟
آخه قبلا اینطوری نبودی، یه جورایی دیگه مثل گذشته سرجال نیستی و شور و شوق گذشته رو نداری.
سلام خانومی
میسی بابت تبریک ات
ایشالله شما هم به تمام آرزو های قشنگ تون برسید
یا حق