«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

شاعر تنها

قول دادم که اگر روزی , روزگاری                سهراب

از من شاعر تنها پرسید

عاقبت فهمیدی  خانه دوست کجاست ؟

پاسخش خواهم داد         به خدا  ای سهراب

او همان خانه بی کینه و بی رنگ وریاست

که فقط رهرو عشق میتواند       قفل نشکسته آن را

با دلی سرشار از یکرنگی           باز کند

وخدا میداند       که من شاعر تنها         عاشق وشیفته

کوچه باغی هستم که صداقت در آن         مثل دریا آبیست

ومن شاعر تنها در پی یافتن این منزل

در غروب تنگ یک روز عجیب

سوی آسمان رفتم       رهگذرها دیدم

همگی تشنه دیدار خدا         میگذشتند از آن

هفت عرشی که خدا گسترده بود....

سوی معراج       برای او شدن...

دوستان دیدند در عرش خدا           خانه ها هست آباد

وچه زیبا بودند .......

من خودم دانستم

این همان نفس باز شده سوی خداست

وهمان رهگذری که به لب نوری داشت       قاصد خوبی ما انسان هاست

وشنیدم که همان کودک معصوم می گفت:

خش خش پاییزان در زیر پا           عمل و کرده ماست

ودر آن بستر سبز       هر ملک کاری داشت       ورمانی در دست

قصه میگفت برای آدم

قصه ای از بر دوست

وهمان خانه که سهراب ستود

وپس از چندی بعد...

باخودش زمزمه کرد          خانه دوست کجاست ؟ 

نظرات 4 + ارسال نظر
مهدی-0-دفتر عشق شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:40 http://daftareshghe.blogsky.com

سلام دوست عزیز خوبی؟
خیلی خوشحال شدم از حضور گرم شما در دفتر عشق
وب لاگ بسیار خوبی داری
شما کدوم شهر هستید؟

ممنونم .. نظر لطف شماست
بازم به ما سر بزن

مهدی-0-دفتر عشق شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:46 http://daftareshghe.blogsky.com

سلام
خواهش میکنم
افتخار بزرگیست در بین دوستان شما باشم
شاد باشی

سلام
این سعادتیست برای من...
ممنون

فرزاد شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 21:34 http://delshodehgan.blogsky.com

سلام دوست گرامی
ببخشید که مدتی نبودم
عاشق شعرهایی هستم که در جواب شعرهای اینجوری میگن
من دلم می خواهد

خانه ای داشته باشم پر دوست

کنج هر دیوارش

دوستهایم بنشینند آرام

گل بگو گل بشنو

هرکسی می خواهد

وارد خانه ی پر عشق و صفای من گردد

یک سبد بوی گل سرخ

به من هدیه کند

شرط وارد گشتن

شست و شوی دلهاست

شرط آن داشتن

یک دل بی رنگ و ریاست

بر درش برگ گلی می کوبم

روی آن با قلم سبز بهار

می نویسم ای یار

خانهء ما اینجاست

تا که سهراب نپرسد دگر

خانهء دوست کجاست؟



موفق باشید

سلام
این شاعر تنها خواهرمه عاشق توصیف شعر دیگران ....
ممنونم که یاد من هستید

دینا سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 17:55

سلام
وبلاگتو خیلی قشنگ زینت دادی
ازاینکه شعرم را نوشتی ممنون

خواهش میکنم خواهر گلم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.