«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

تو نباشی...

تو نباشی  

و نبینی

که چه ها می گذرد بر من زرد

خنده ای میشکند

تا پس هر مژه دریا به تماشا برسد

باد در حمله سردی به درختان بزند

رنگ از صورت سرسبز صنوبر بپرد

باغ در ریزش بی وقفه و رنجوری برگ

بوی باران که رها میشود از کوچه خاک

خاک نمناکی تب کرده چشمان من است

تو نباشی

بوی پاییز گناه من و افسانه توست

تو نباشی سیل باران به سرو صورت زردم بزند

هر چه برگ است به آوار دلم می ریزد

تو نباشی

زیر باران ریشه در فاصله ها میگیرم

تو نباشی

هر برگ – غم زردیست به اندازه جان

تو امیدی

تو همانی که اگر هست

به جانم شوریست...

غربتم قصه تردید تو بود

بوی دلتنگ ترین ثانیه ات

بوی غربت زده باغ انار

بوی تند نفس زرد خزان

تو نباشی

من وتنهایی شبهای دراز

تو نباشی

 من و آزردگی و سوزو گداز

تو نباشی

پاییز – به سراغ غم وتنهایی من می آید

تو نباشی

برگ – بوی غریبی دارد

تو نباشی

 نفسم سوخته فاصله هاست.... 

((مجید زارع))

پ. ن : 

 چه غمگین است ودلگیر...  

روزهایی که نیستم اما باید باشم... 

روزهایی که من مرده ام ...اما باید زندگی کنم... 

روزهایی که اشکهایم می خروشد...اما باید سکوت کند... 

روزهایی که دلم گریان است ...اما باید شادمان باشد.... 

روزهایی که تلاله با زندگی وداع کرد روزهای غم انگیزی است که گذشتن از آن غیر ممکن به نظر میرسد...اما میگذرد وبه فراموشی سپرده می شود...

نظرات 11 + ارسال نظر
سلام تلاله پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:20 http://rod.blogfa.com

من ۵۳ ساله دارم جشن تولد میگیرم و تلاله ۲۵ ساله از رفتن میگوید .پاشو ۲ رکعت نماز بخون دختر ویه آب به سرو صورتت بزن .نه تو مث من پیری و نه خدا بخیل .یادت رفته گفتم هر وقت دلت گرفت بگو :این نیز بگذرد .و خدا در همین نزدیکی است

سلام
ممنون ...ولی بعضی موقع ها حتی خدا هم با ما غریبه میشه....
اما من ناامید نمی شم ...همیشه گفتم بازم میگم
این نیز بگذرد...
از حضور گرمت ممنونم
نماز هم به چشم ...ما که مخلصش هستیم تا آخر دنیا...

نفیرسیمرغ پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 17:37

...
دلگرم باش...
...
شب ها که گریه می کنی فقط خداست که سرشانه هایش خیس می شود!

وحید سرباز پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:04

سلام تلاله
گل همیشه بهار
خوبی که
اینی که گفته بود این براد رعزیمان اقای زارع ....
خودت خوبی
خوبی که ؟
نمیدونم چی بگم
مخم هنگیده
میام وو ئ میگم دوباره .

مریم جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 16:07 http://www.nazilla.blogsky.com/

سلام عزیزمدیگه یادی از ما نمی کنی دلم واست تنگ شده بود من مطلبام به روزهخوشحال میشم بیایژیشم

تبسم جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:48

سلام
یادته روز های اول بهت می‌گفتم نا امیدی ُ مطالبت غمگینه ؟
به عنوان یه روانشناس زبده (البته در آینده) داری بر می‌گردی (خیلی پررو شدم نه؟؟؟)
دنیا دو روزه بی خیال غصه
به منم که دیگه سر نمیزنی

مهدی شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:59 http://2meh.blogsky.com

سلام
بسیار زیبا بود

سلام دخترم دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 16:12 http://rod.blogfa.com

پدر جایگاه خاص خودشو داره -از ابراز محبت صمیمانه شما سپاسگزارم -از طرف من دست پدرتان را ببوسید-بازهم از لطفتان ممنون.

دینا چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:59 http://www.dina.blogsky.com

او نباشد هیچ اتفاق خاصی نمی افتد!!

فاطمه جعفری یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 15:38 http://hametanhaan.ir

غربتم قصه تردید تو بود...

سلام تلاله ی عزیز . غصه نخور چون این نیز می گذرد ... خیلی دلنشین بود .

مریم شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 20:13 http://www.nazilla.blogsky.com/

سلام دوست من یه سر بزن یه خبری

مهدیس سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:02 http://www.mahdis.blogsky.com

سلاممممممممممم
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟وب قشنگی داری.
خوش حال میشم به منم یه سر بزنی.اگه اومدی نظر یادت نره
موفق باشی
بای بای

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.