«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

چندش آور ترین موجود

 امروز یه پسر حدودا" 19-20 ساله اومد شرکت .قد بلند با موهای لخت و بلند...قیافه نداشت اصلا ، اما چیزی که چندش آور بود این بود که مدام از عمد دستش رو میبرد تو موهاش و همون بالا نگه میداشته که از یه طرف پیرهن کوتاهش تا بالای ناف بره و هیکل زمختش دیده بشه و از طرف دیگه کمر شلوارش ....

من موندم این چطوری میخواد مسئولیت یک زندگی رو بدوش بکشه ؟؟

چطوری میخواد به کودکش بگه مرد باشه تو زندگی ؟؟!!

یا کدوم خانواده احمقی به این دختر میده؟؟!!

حالم ازش بهم خورد. دلم میخواست با کاتری که تو کیفم دارم از هستی ساقطش کنم..من خیلی صبورم ...خیلی تحملش کردم...

مرد باید وقتی نگاش میکنی تواضع و مردونگیش مجذوبت کنه...

مرد باید وقتی راه میره به زمین و زمان فخر بفروشه...

برای دختران زمان خودم متاسفم..


پ . ن : 

اون زمانها مرد بی بند و بار و بی مسئولیت انگشت نما بود ...اما الان برعکس شده....

یادش بخیر داش آکل....

نظرات 1 + ارسال نظر
bahar چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:26 http://istgaheakhar.blogsky.com

سلام عزیزم

ای بابا تلاله جان...تو این دنیا خیلی چیزا چندش اوره...بی خیال

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.