«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

چرا واقعا ؟؟

چرا دیگه هی چیز مثل گذشته ها نیست...نه تو ...نه من

انگار همه چیز غبار گرفته 

دلم واسه اون وقتا که تیپ پسرونه میزدم و میرفتم تو خیابون تنگ شده...اون وقتا که موهام رو آلمانی میزدم و یه کلاه سرم میگذاشتم ، هیچ کس نمیدونست این پسر که هیچ وقت کلاهش رو در نمیاره یه دختر احساساتیه که وقتی داداشش دعواش میکنه ،وقت اومدن بابا اونقدر تو کمد الکی الکی گریه میکنه تا بابا نازش رو بخره...

دلم برای اون وقتی که بابا میگفت : کافر دل بسوزه تنگ شده

همین کافی بود برای من...

چرا واقعا هیچ چیز مثل گذشته ها نیست....

نظرات 1 + ارسال نظر
امید شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 http://abdozdak.blogsky.com/

از گذشته ها گفتی
واقعا چه روزای خوب و صمیمی بود

یادش بخیر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.