ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
اون وقتا که بابایی معمار بود یه عالم اسباب و اثاثه داشت که به کارش مربوط میشد...شاید یه کیسه بزرگ فقط سر تیشه داشت که به نظر من اصلا بدرد نمیخورد و یه مشت آشغال بودن...کارم شده بود روی کارتون ها با مسخره مینوشتم وسایل پدر !!!!
بابا بهم میگفت : بابا همین آشغالایی که تو میگی مخارج بزرگ شدن تو رو از راه حلال در آوردن..حالا بگو آشغالن...شاید 2 تا وانت فقط این آشغالا رو از این خونه به اون خونه میبردیم و هرسال من یواشکی یه سری رو دور میانداختم ...تا اینکه زد و بابا از ساختمون پرت شد پایین و دیگه سراغ ساختمون و بنایی و این چیزا نرفت....نتونست که بره ...
حالا کل اون 2 تا وانت شده یه کیسه 10 کیلویی پر از تیشه و یهچند تا ابزار دیگه که نمیدونم اسمش چیه...حالا وسایل های من 2 تا وانت شده که وقتی وقت اسباب کشی میشه همه رو قسم میدم که جون تو ...جون این آینه و کنسول...جون تو و جون این تابلو پرنسسم تا الی آخر ....
و تا حالا بابام بهم نگفته اینا آشغالن...با اینکه جز ضرر چیز دیگه ای برای من نبوده...
سلام تلاله جان
خوبی ؟
چیزی نیست تلاله جان
نگران نباش
خوب میشه