«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

روزمرگی

چند وقت پیش یه گلدون از خانواده کاکتوس ها خریدم...بعد مدتی دیدم یه جوونه از کنارش زده بیرون ..با عشق اون جوونه رو جدا کردم و گذاشتم توگلدون تا هدیه بدم به یه دوست عزیز و گرانقدر ...

حالا اون جوونه بزرگ شده و من موندم اگه بیاد میتونه اونو ببره یا نه ...واسه همین امروز یه نوع کاکتوس دیگه خریدم....خیلی دوستش دارم ...اونقد که اگه کسی نگاه چپ بهش بندازه خونش رو حلال میکنم..


پ.ن1:

امروز باغ ارم خیلی زیبا بود ...حیف که من دلم گرفته بود..همه جا رو قدم زدم تنهایی،بدون ....


پ.ن2: 

عزیزون از غم و درد جدایی... خدایا         به چشمونم نمونده روشنایی ...خدایا 

گرفتارم به دام غربت و غم ...خدایا          نه یارو همدمی نه آشنـــایی ... خدایا 

                    می شینم سر راهت ...زودی برگردی به شیراز

                     خــدا پشت و پناهت ... زودی برگردی به شیراز

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی وصالی نیا پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:28

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.