«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

از مرجان علیشاهی

آخرین بوسه من را بپذیر
که من از عشق تو لبریزم و مست
روزگار عاقبت ما را دید
عهد ما را ز خجالت نشکست

من که لیلای تو بودم دیروز
شدم امروز بسی مجنون تر
تن من غرق دو صد وسوسه است
تا مرا باز بگیری در بر

روز اول که صدایت کردم
تو به لبخند به من رو کردی
گفتم اینک تو صدایم کن و بعد
تو صدایم "بچه آهو" کردی

آخرین بوسه من را بپذیر
من پر از خاطره هستم ای مرد
تو که از عشق و وفا می گفتی
پس چرا این همه خاموشی و سرد؟!

آخرین بوسه من را بپذیر
بچه آهوی تو امشب زخمی ست
جای گلبوسه شیرین اما
در دو چشم سیهش خون جاریست

بچه آهوی تو امشب تنهاست
نه ملوس است و نه خندان دیگر
سفرت شعله عشقش را کشت
از دلش مانده به جا خاکستر

من که لیلای تو بودم دیروز
شدم امروز بسی مجنون تر
تن من غرق دو صد وسوسه است
تا مرا باز بگیری در بر

جسم بی جان تو را خیس نمود
اشکهای بچه آهوی ملوس
با تمنا به جسد می گوید
آخرین بار مرا باز ببوس

www.marjanalishahi.blogfa.com

......................................................................................................................

پ.ن:

به داشتن همشهری چون تو افتخار میکنم مرجان خانم...انگار سخن از زبان ما میگویی


نظرات 1 + ارسال نظر
marjan شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:47

salam
yek donya az shoma mamnoon hastam
manam khoshhalam ke hamshahriye khoobo adab doosti mesle shoma daram
hamishe sabz bashid

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.