«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

هذیانِ شبانه 2

دیر وقته ...خیلی دیــــــر... نه دلم گرفته .نه دلتنگم  نمیدونم چی شده که خواب از چشمام فراری شده...به خیلی چیزا فک میکنم.ذهنم بدون اینکه من بخوام خودش فک میکنه . دلم میخواد یه شلاق از چرم درست کنم و یه دل سیر ادبش کنم که دیگه بی اذن ِ من فک نکنه ...

داشتم به این فک میکردم که تا حالا شده کسی شرمنده منش و رفتار خودش بشه ؟؟!!! من که شرمنده ام ...اما بی تعارف اصلا به روی خودم نمیارم. اخه چرا بیارم !!! مگه اون وقتی شرمنده س به روی من میاره ؟؟؟ مگه وقتی ناراحته به من میگه ...یا حتی وقتی شاد ِ ...

اون که میدونه من کاری رو بی دلیل انجام نمیدم پس مسخره س اگه ناراحت بشه 

میدونم ...میدونم دارم چرند میگم .میدونم کسی جز خودم نمیتونه درک کنه چی میگم...

بی خیـــــــــال ...فردا یه عالمه کار دارم 

شب همگی خوش

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.