«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

هذیانِ شبانه 15

 احساس می کنم روحم را گم کرده ام، میدانم که نمیتواند جای دوری برود و در نهایت همینجاست، نزدیک من چسبیده به تمام بدبختی ها و خوشبختی ها .. اما گاهی که نیست، گاهی که حس می کنم نیست، تنها تر می شوم، من می مانم و حجم استخوان هایی که زمستان بهشان نفوذ می کند، من مانم و سایه ها .. این روزها هم اما عجیب احساس می کنم روحم را گم کرده ام، جایی حوالی درخت های حاشیه ی جاده وادی رحمت .. روحم شاید جسم دیگری پیدا کرده برای خودش .. کاشکی نمرده باشم .




به دلم نشست

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.