«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "
«من .. تــو .. آفتـــاب »

«من .. تــو .. آفتـــاب »

" قصه سپــــــــردن دل ، یه حقیقت دروغـــــــــه "

یک روز زیبا و دلچسب بنام جمعه

جمعه ها از نظر من خیلی زیباست...اونقدر که دقیقه ای هزار بار با خودم میگم قربان ِ ثانیه به ثانیه روزهای هفته. مثلاً امروز روز تعصیلی و استراحته... بگذار براتون بگم از صبح تا الان که ساعت 22 رو نشون میده چه کارهایی کردم :

4 عدد قالیچه 4 متری ...2 عدد 6 متری و دو تکه موکت 6 متری رو خودم تنهایی شستم و پهن کردم روی دیوار...

سالن شمالی و جنوبی رو گرد گیری و جارو کردم . حیاط جنوبی رو جارو زدم وشستم.

آشپزخانه رو به کمک خواهر و مامان خانمی مرتب کردم .

ماشین پدر را با کمک محمد ِ عزیزم شستم.

کیف ِ مبارکم رو دوختم با چرمی از پوست ِ مار که بسیار زیبا شد...خودم که خیلی دوستش دارم.

وسایل شام را آماده کردم و سفره را جمع کردم و ظرفها را شستم و آشپزخانه را جارو زدم...ووووای فردا صبح هم باید خورد و خسته بریم سر ِ کار ...والا اگه امروز مثل هر روز سرکار بودم اینقدر خسته نمیشدم ...

از روز جمعه متنفــــــــــــرم... 

نظرات 1 + ارسال نظر
GapZani شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:27 http://gapzani.blogsky.com

واقعا خدا قوت داری

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.