ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
جمعه ها از نظر من خیلی زیباست...اونقدر که دقیقه ای هزار بار با خودم میگم قربان ِ ثانیه به ثانیه روزهای هفته. مثلاً امروز روز تعصیلی و استراحته... بگذار براتون بگم از صبح تا الان که ساعت 22 رو نشون میده چه کارهایی کردم :
4 عدد قالیچه 4 متری ...2 عدد 6 متری و دو تکه موکت 6 متری رو خودم تنهایی شستم و پهن کردم روی دیوار...
سالن شمالی و جنوبی رو گرد گیری و جارو کردم . حیاط جنوبی رو جارو زدم وشستم.
آشپزخانه رو به کمک خواهر و مامان خانمی مرتب کردم .
ماشین پدر را با کمک محمد ِ عزیزم شستم.
کیف ِ مبارکم رو دوختم با چرمی از پوست ِ مار که بسیار زیبا شد...خودم که خیلی دوستش دارم.
وسایل شام را آماده کردم و سفره را جمع کردم و ظرفها را شستم و آشپزخانه را جارو زدم...ووووای فردا صبح هم باید خورد و خسته بریم سر ِ کار ...والا اگه امروز مثل هر روز سرکار بودم اینقدر خسته نمیشدم ...
از روز جمعه متنفــــــــــــرم...
واقعا خدا قوت داری