ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
من بزرگ شدم اما در من کودکی دوست دارد شیطنت کند....
دوست دارد به تمام زشتیهایی که میگویند برای من عیب است نزدیک شود...
دوست دارد بلند بلند بخندد...
دوست دارد بی چون و چرا بگرید...
دوست دارد روی زانو های تو بنشیند و سر بر سینه ات بگذارد ...
دوست دارد با دستانِ کوچکش مهربانی بی حد خود را به تو تقدیم کند..
کودک ِ درونم دوست دارد با تو باشد...با تو بگوید ...
دیگر حتی به دروغ راضی نمیشود که نمیشود ...نمیخواهد
میدانم ...میدانم
دلگیری ...میدانم خسته ای ...بی حوصله ای ...همه را میدانم
اما بدان کودک ِ درونم بی قرار است...بی قـــــــــرار
چشم ها هیچ وقت دروغ نمیگن ..هیچ وقت
همیشه هم به 99 درصد قضاوت اولیه ات اطمینان کن
:) چشم
سلام از ماست....خوبی؟
خدا رو شکر . خوبم
سلام
کودکى کجایی که دلم به اندازه همون کودکى تنگ شده برات...
راستى شما هم برو کودکى کن
رها کن کودک درونت را...بذار آزاد باشه...بذار شیطنت کنه..مهمانش
کن به هرچه دوست داره...یه بستنی عروسکی..یه جعبه مداد شمعی
...کمی نقاشی بی سرو ته...رهاش کن...وگرنه بیشتر صدمه میبینی
تلاله...