ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
چند روزی هست دلم گرفته ...میدونم از چیه و چرا !!!!
اما حوصله اینکه جواب چرا رو بدم ندارم واسه همین به روی خودم نمیارم که دلم گرفته...میگم..میخندم ..شادم و سرزنده...
دیروز باغ ارم بودم .پاییزِ زیبایی داره ...بوی نارنج..بوی نم ..صدای خش خش برگها ...اون درخت سرو ناز همیشه بهار...
راستی چقدر اون درخت سرو ناز 250 ساله رو دوست دارم.باشکوه...مقتدر مثل تخت جمشید
وای ...چقدر دلم میخواد برم تخت جمشید...باید دیدنی باشه تو این فصل...نمیدونم...
دیروز باغ ارم خیلی شلوغ بود ..همه جفت جفت... همه دیوانه ... همه ... نمیدانم
دیروز کلاغهـــا همگی... یکصدا حماقتِ آدمیان را فریاد میزدند...
شاید هم حماقت ِ مرا ... کسی چه میداند ؟!!!
چرا ناراحتی مسیح جان ؟؟
چی میشد شعر سفر بیت اخری نداشت
چیزی نمیشد آریا جان
ولی زیبایی هر چیزی به آخرشه
توکل بر یگانگی خودش....درست میشه